شترمرغ چموش

شترمرغ چموش

شترمرغ چموش
شترمرغ چموش

شترمرغ چموش

شترمرغ چموش

شعر در مورد پاییز

شعر درباره باران پاییز

رنگِ چشمان مادرم را به یاد ندارم
و نمی‌دانم که پدر
پیپ می‌کشید، یا سیگار؟
من در تابستان به دنیا آمدم
یا پاییز؟
در سال هزار و سیصد و پنجاه و چهار،
یا پنجاه و چهار هزار و سیصد و یک؟

شعر پاییز

به یاد تو هستم

کاش

خداحافظی نمی‌کردی و می‌رفتی

من عمری خداحافظی تو را

به یاد داشتم

پاییز پشت پنجره

استوار ایستاده است

مرا نظاره می‌کند

که چرا من

هنوز جهان را ترک نکرده‌ام

من که قلب فرسوده دارم

من که باید با قلب فرسوده

کم کم تو را فراموش کنم!

شعر پاییزی عاشقانه

تو پنجره‌ای رو به مدیترانه‌ای

و ترانه‌ای که هزار جایزه‌ی گِرَمی را درو خواهد کرد!

دیواری هستی میان من و مرگ

و گلی که پاییز از عطرش پا سست می‌کند…

شعر در مورد پاییز

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.